مقدمه
یکجانشینی وشهرآیینی، نظم واقتداردراین برزن که با توانایی ویژه افراد در این حوزه اقتدار و امنیت ساکنین بااستحکامات دژو قلعههای متعدد با ابنیه و سلاح درخور دفاع از حوزه نیاز به قلعه، ودژمناسب استفاده از (اسلحه) مربوط به زمان خود نشان ازاقتداروپیشه وری وصنعتی بودن مردم فارغانات هست.
فارغانات با داشتن چشمه، قنات و رودخانه وباجمع آوری آب های روان درعهد کهن ودیرین به علم و صنعت کهن در ساخت انواع سد وابست باملات ساروج وسنگ هدایت آب، در دشتها کشت سیفی جات، کاشت مرکبات در کناره کوه با شیب تند، داشت وبرداشت محصولات کشاورزی بستر دادوستد ایجادنموده، این بسترنیاز به ابزار کشاورزی درزمان خودگواه بر بالا بودن رتبه پیشه وری و شهرآیینی وصنعتی ای و برزن استورار بدنبال خواهد داشت.
شاهنشینی کهن باستان در این گستره به فرتور کشیده.
درختان همچنان پابرجا ونشانه از زندگی ومحبت عمارت زیبای
در این مقاله ابنیه هاخاص درخورمحل زندگی با ساخت مصالح بومی دردسرس از نظر کیفیت وآسایش محل زندگی تحقیق، برسی شده وبصورت علمی ارائه شده است.
فرهنگ (گویش) غنی با نحوه زندگی آداب رسوم ومعاشرت وداستانهای زندگی مردم وبازی ها سنتی بومی، در راستای افسانه ها وداستان های که سینه به سینه به ما رسیده است نحوه گویش وبستر زندگی به دوران کهن ودیرینه میرسد.
فارغانات درکهن صنعت وپیشه وری ویژه ای برخوردار بوده در تولید انواع فلزات وزیورآلات، پارچه بافی وتولید انواع سفال و چرم وبهره بردن از رنگ طبیعی ودباغی مشک آبخوری یا پوست وپارچه، طب گیاهی با این علم کامل شناخته هست وبهره می برده ند.
سه مشخصه بارز پری کانی (فارغانی) احمدی –تارم زمین اوتیان–سیرمند– جائین- شمیل وهمه اطراف که نام انها دراین صفحه جای نمیگیرد.
1-البسه (پوشش لباس) 2-سازوبرگ نظامی 3-کلاه نمدی نرم که البسه نظامی مادها عبارت بود ازشلواروخنجرآویخته از کمرکه تا روی ران راست قرار میگرفت وکمانی بزرگ داشته هرودت اضافه میکند که لباس پارسه ها به هنگام خدمت نظامی، لباس مادها که کمتر دست پاگیر بوده میپوشیدند اما بجای کلاه سربند که سرپوش سنتی آنها بوده. که شرح دقیق آن مطابق است با نقش برجسته تخت جمشید که این قوم به علت بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشیان معاف از هرگونه مالیات بوده.
اقوام در جنوب کرمان در زمان باستان (هخامنشیان)
چهار اقوام مهم ایرانیان که در جنوب کرمان در تاریخ هرودت آمده است پری کانیها (فارغان) یاتوئیه، ماچیه واسکرئیه که سکنی گزیده انداز (ارنولدتوین بی)جغرافیایی اداری هخامنشیان صفحه 74) این قبایل از نسلی واحد بودهاند (نک، تاران، یوتائیان در باکتریا هندوستان، صفحات 4 تا 292) در مورد دستگیری و اقوام بهصراحت بیانشده است.
چیش وپیش (تقریباً 640-675) قلمرووحکومت هخامنشیان پارسواش وانشان تمام گروه های اقوام جنوب ایران که در انسوی اعیلام سکنی داشته یعنی سرزمینهای که بعدها با اسم فارس لارستان و کرمان و (پری کانی) فارغانات معروف شد و وسعتی بسیار ویژه وچشمگیریافت (نک کامرون، ماخذنقل شده، صفحه 161) چیش و پیش در جنگ بزرگ وچشم گیری میان عیلام وآشور، تلفات بسیارسنگین واز ضعف آشوریان که بیست پنج سال ادامه داشته وقلمرو واستعکامات میان فرزند بزرگترش واریارمنه تقسیم کرد (600-640 ق-م) ادامه صفحه. موقعیت جغرافیایی جنگ وهه یزداته مگوشی با سردار داریوش کبیربنام ارته وردیه درکنار کوه فارغان فارغانات مشهود است بنا به گمانه زنی لشکریان ارته وردیه از راه شاهی ده شیغ وارد و این درگیری در فارغان با ویزاته در صورت گرفته است.
جایگاه وه یزداته مگوشی (مغی) درتارم (یاتوئیه) بوده که در پارس بر داریوش شورید وخود رابردیای (دومین بردیای دروغین) نامید که شرح آن مفصل است.
سپاه داریوش به فرماندهی ارته وردیه اورا شکست دادودستگیر نموده.
موقعیت جغرافیائی دوولایت یاتوئیه (اوتوئیه) ومکه (میکوی) را میتوان به گونه ای تقریبی، مشخص کردِ
( DP40) سنگ نبشته بیستون
(نقل ازسنگ نبشته بیستون بند 44) شهرزادگاه وه یزداته، تاروا Tarava اسم آن رابعدهابه (طارم) وتارم درغرب فارغان قرار گرفته، وه یزداته در کوه (kaufa) به نام پرگه – (parga)(فرغون) کوه فارغان آخرین نبردرا با لشکر داریوش شاه انجام میدهد برگرفته از سنگ نبشته بیستون (DP، بند 40-41-43-42) ولشکرداریوش شاه به فرماندهی ارته وردیه همه لشکریان وه یزداته را اسیر ومحل این اتفاق در کنار کوه (فرغون) فارغون به نام منطقه (گوش نوئیه) که این دو کوه دراین منطقه شباهتی بسیار به کوهان شتر دارد تپه ای بزرگ وتپه ای نسبتن کوچک.
برگرفته از تحقیقات میدانی جنگ در کناره تپه دژ گوش نوئيه (521-522) پیش از میلاد به شرح زیر.
- مناسب بودن شرایط موقعیت جنگی
- میزان فاصله55کیلومتری تا تارم
- مسلط بودن دیدبانان به مسافت طولانی
- وجودانواع کوزه های شکسته فراوان
- مشاهده فراوانی سفال های مختلف آن دوران
- وجودکوره های سیاربرای مرمت ابزار لشکریان
- دسترسی آب فراوان از دو طرف
- دسترسی جهت خوراک دام وعلوفه فراوان از دشت های مجاور
- محلی مسطح برای جنگیدن و دفاع در کنار دو تپه به شباهت فراوان به (کوهان) شتر هست در خاکبرداری در سالهای 1370 درجنوب (تپه) گوش نوئیه گورهای دسته جمعی با اسکلت های بسیار فرسوده مواجه می شونداما راز این اسکلت های قدیمی (گوردسته جمعی) بی گمان همان لشکریان وه یزداته می باشد که در سالهای (522 الی 521 ق-م) صورت گرفته ویک جا مدفون شده است.
- مسیرعبورلشکراز دهنه دهشیغ همان راه شاهی به کناره بندکو(فرغو) عزیمت ودرکناره دژاتراق موزه گرفتن.
فارغان، سیرمند، تارم زمین سه سرزمین جداناپذیر.
- .
فارغان سیرمند تارم زمین (فارغانات) ازروش قرارگیری از خاور به میان راههای پیشینه جیرفت و شهر سوخته تپه یحیی و غرب به ایلامیان و بینالنهرین،کاسیها،واکدیودرفرجام سومریان قرارداشته، یک مثلث مهرآفرین شهر سوخته – هلیل رود-تپه یحیی، فارغانات به شمال پیشینه تپه سیلک، تمدن، تپه گیان (همدان) و در جنوب فرمانرواییهای باستانی درجرون (هرمز باستان) وجنوب ایران، فارغانات فروسوفرجام ((میان راه) کاروانی و بازرگانی این تیرهها بالار (لارستان)که پیشینه باستانی دارد آرامگرفته، بیگمان تمدن جیرُفت و شهر سوخته و تپه یحیی با سرزمین فارغانات همان تپه ها ی (نظامآباد و تپه گوش نوئيه) برابری میکند و یافتههای دیدای وتکه کوزهها همان رنگ وسیاق باستانی گواه هست خانهها وخشکه چینیهای یافته در کناره اشکفت های گاوی درغرب بخوان ورائیز، جنوب دهنه میمند، دهنه های درآی گاه به کوه تشگرد (فارغان) وکوه بخوان کوه بونه وکوه دغ بطرف دشت مینو، گوبرزی در ارتفاعات تقریبابیش از چهل پنج کیلومترطول شرق به غرب رشته کوه زاکرس نخست دهنه تیدر (پاچنار)، دوم دهنه میمند، بافاصله هشت کیلومتر سپس، دهنه نارمند بنابراین، آوردگاه شمالی کوه از دید بیمناک نبودن وخطرمهاجمان سه ورودی، در مهار درآورد وجبهه غربی یک دهانه ورودی از سیرمند (رائيز )و (پاچزاک)pachzak واشکفت گاوی وبی گمان گروههای از مردمان دیرین (باستانی) در این درهها و در بخشی ازهماگ (گود برزی)goodiboorze و (کوه) بونه ودهو doohoo پس محرو، وبونه (بخوان) بستری از نیازهای آسایش زندگی (باستانی) وکهن مردمانی باوجوداین دژ بلند (کوهها) فراهم نموده از طرفی بنا به گویش، فرهنگ و گونه ی قرارگیری جغرافیایی بخشی جدانشدنی از گیتا هست، درهمه روزگاران از خشکسالی تا جنگ و فشارهای کشورداری همه را فروسوی یکدیگر قرار میداده بنابراین یک سرزمین بزرگ فرهنگ پرمایه گشایش نموده. یکجانشینی دایرهوار، درفارغانات را محیا، ولی بدانیم که تارم زمین در نافه این پرگار قرارگرفته، سیرمند نقش پایتخت و سرزمینی بیبیم از روی دژ کوه بلند جائين، و فارغان (فارغانات) هم پایتخت پیشهوری باستانی بنامیم داد گفتار را فراخواست کرده ویک شهر آیینی را، همه زنجیروار باهم یک فرهنگ توانگری را پالایدمیکشد سیرمند و تنور کافری وسنگ نبشتِ هایش (صورتک)، تارم زمین در شورش ویزدانه در زمان داریوش بزرگ برگرفته از کتاب (انولد توین بی) ترجمه همایون صنعتی زاده، وجلد هفتم تاریخ هرودت بند 70-69 همچنین فقره 67 در چهارفصل به همین سخن پرداخته (سنگ نبشت بیستون). درآی گاه بخوان و آتشکده، برزن درگیری ویزداته در کناره کوه فارغان (فرغون) داریوش شاه با فرستادن لشگری به فرماندهی (ارتهوردیه) در دامنهای تپهی گوش نوئيه (522-521 پیش از میلاد مسیح) و بنا به کهن نگاری و مستندات در سنگ نبشت ازچبیستون (هنگام چهارم) برزن جنگ و دستگیری شاهزاده خود خوانده پرس پلیس در این برزن کوه فرغون رخ گرفته، جنوب فارغان دامنه کوه پیهای که از سنگ و ساروج بومی بنام (انبار دیو) که گویا از قد امت باستانی برخوردارهست، ساختمانها درآی گاه ده شیغ (آشکارا) درشمالی ترین بخش فارغانات این ساختمان، با زیر بنای بزرگ ودرمقابل آن (شرق) ساختمان همانند دیگر ساختهشده این ساختمانها که ویژگی ستارهشناسی، گاهشماری، پیدا کردن هنگام ها، زمان کوتا ترین شب وبلندترین روز (شب یلدا)، کشت و برزگری و آمدن سال نو را آگاهی میداد دو ساختمان روبروی هم دو سوی رودخانه به (کارمان یاکرمان) همبند میکند بنابراین با این مستندات استوار این سرزمین باستانی با همسایگی، یوتیا ها (تارم زمین) تیره پری کانی ها (فارغانات) در جنوب پایتخت (پرس پولیس) بنامیم برپا داشته و از باج دادن به پایتخت چند گاهی رهاشده بوده (هرودت نک صفحه 23 و 32 بالا) و در این برزن لشگر (هخامنشیان) آزادانه و دارای سربازانی جنگی بوده که دروارههای بعدی به هنگام میپردازیم این برزن بخشی از ناحیه18 مالیاتی هخامنشیان بوده آوازه دو تیره که در فرهنگ و جغرافیایی هرودت مشترکا در بخش مالیاتی اقامت داشتند،
پری کانی های جنوب وحبشی های آسیایی، درهیچیک از فهرستهای رسمی هخامنشیان نیامده است، هرودت در بازگویی آرایش جنگی سپاه گسیلی خشایار شاه به آتن (رم) جدا از این دو قوم را به یکدیگر مربوط نمی سازداینجا پری کانی ها همان سازوبرگ تجهیزات پکتیه ها (مردمی در مرز پاکستان وهند)بکار میبردهاند ولی یک واحد سپاهی مستقل داشته خودفرماندهی یک لشگر داشتن (منابع:هرودت،کتاب هفتم،فقره68) پس حبشیهای آسیایی همراه با هندیها وپری کا نی ها یک واحد تشکیل میدادندپری کانی ها همسایه شرقی اوتیان (یاتوئيه) تارم زمین بوده ولایت انها جنوب شرقی کرمان بخش غربی مکران بودهاند بخش شرقی مکران،حدفاصل پری کانی ها تا سند،باید سرزمین حبشی های آسیایی بنامیم وبنا به حدس ،داریوش شاه بزرگ این ناحیه هم زمان و همرا با تصرف سندبه مالکیت درآورده باش لابد به عنوان بخشی از همان سیاست بدست آوردن سواحل اقیانوس هند بوده منابع فوق از کتاب های تاریخی بیش از70 جلد در تاریخ های متفاوت اقتباس شده است .
(جغرافیای اداری هخامنشیان ازآرنولدتوین بی ترجمه همایون صنعتی زاده صفحه 110 ومورخ هرودت هست)
تاریخ مدینه دمشق
(۱) کذا و فی ترجمته فی سیر الأعلام ۱۹/ ۱۷۸ «الحسین».(۲) الخبر نقله الذهبی فی معرفه القراء الکبار ۱/ ۴۲۹ و الوافی بالوفیات ۱۲/ ۲۰۴.تاریخ دمشق، ابن عساکر ،ج ۱۳،ص:۳۵۱ حرف الکاف و حرف اللام فارغان حرف المیم صفحه : ۴۴۱
فارسنامه ناصری جلد ۲
صفحه های:، ۱۶۰۰، ۱۶۰۲، ۱۶۱۴، ۱۶۱۶، ۱۶۱۷، ۱۶۲۰، ۱۶۲۳، ۱۶۲۵، ۱۶۳۳، ۱۶۳۴، ۱۶۳۶، ۱۶۳۷، ۱۶۴۰، ۱۶۷۶فارسیه (فریه …) ۱۲۶۴، ۱۲۶۵فارغان ۴۲، ۹۰۰، ۱۳۵۰، ۱۳۵۱، ۱۳۵۲، ۱۳۵۳، ۱۳۵۴فاروق (قریه) ۵۹۶، ۱۵۵۶فاریاب ۳۸۰، ۱۳۳۸، ۱۳۴۰ ۱۵۲۷
چگونه ما میتوانیم فرهنگ فارغانات را یک شهر آیینی چند هزارساله باستانی بنامیم.
ابنیه و ساختمان و دژهای ویژه فرمانرواییهای پایتختی و قلعهها، نِشانه ی پیشه به گزارش ذیل.
- ورودی دهنه کوه بونه آتشکده، گاه شمار بخوان یکی از معابد بزرگ در هنگام باستان هست این بنا بعد از گذشت راه کوهستانی بعد از تیدر به محلی موسوم به چرخ که کوه شاه شکن و (آبشارچشمه بخوان) معبد بر بلندی تقریبا 80 متری بنا شده واز همان بلندی تونل وراه مخفی برای بردن آب تقریبا به طول بیش از80 متر از بالا تا کف رودخانه(چشمه)درخت تاهم در محل یاد شده سبز شده.
2- کورههای دیرینه (پراکندگی این کورهها در چندین بخش مشاهدهشده که دور از معدن فلزات بوده بنابراین گمان از سرزمینی امن وگویای محرمانگی این صنعت را در ان دورآن بازگو میکند) کوره در کناره کوه کلوک کوره در دهنه میمند کوه در پس محرو کوره در کنارسنگ نبشته سیرمند ودر پاچزاک این تعداد فقط در محل کوه ها شناسای شده است اما وجود گاهن در کناره زیارت درمیمند فارغان وتارم راحتی پراکنده ومشهود است.
3- سدهای (آب بست) ساروجی با زیر سازهی بزرگ با ارتفاع25متروعرض19متر وبیش از4متر ضخامت پی ان که از سنگ وساروج است ومراتب استفاده ان با لوله ها وسوراخ در ان اسیاب بوده است.
4- چاههای ساروجی کشفشده در تپههای نظامآباد نوع وساخت این چاه با ساروج مایل به رنگ قرمزوچیدمان سنگ وملات ساروج وتراز بودن ویک نواخت بودن دایره وار با اندودساروج گلی ان را ابنیه کهن ودیرینه می سازرابنیه خاص ومهمی تلقی می شود.
5-نقش صورتک وسنگ نبشته بر سنگ درسیرمند وقلعه ها ودژهای وکوره های مجاورآن وکندن جوغن در دل سنگ وودره تنورکافری علامتی برای دیرینه بودن سیرمندهست.
6- پاچزاک وپس محرو، کوره باستانی، وجود دفینه های ودخمه ها وجوغن در دل سنگ وچیدمان سنگ های لاشه بزرگ مرتبط به دوران ایجاد جوغن که به دیرینگی گویا می گردد.
7- دهنه میمند وجود غارهای واشکفت که به احتمال زیاد تراشیده شده وضلع غربی آن آسیاب بادی وجود دارد و بیان از زندگی افرادی در قدیم ایام در این منطقه داشته.
8-هردوت، کتاب هفتم، فقره 68 همچنین، فقره 69-70-(3 صفحات 33-32 بالا) بصورت مفید مورد این مکان (فارغان) را جزیی از یک تمدن باستانی توضیح داده است.
9- صفحه ای از کتاب جغرافیای اداری هخامنشیان از آرنولد توین بی (همایون صنعتی زاده): هردوت در صفحه های 110 درمورد فارغان و (یاتوتیه وپرکان ها)-(فارغان) وازعزام لشکر، ساز برگ وتجهیزات جنگی وشرکت در جنگ ها خصوصا زمان خشایارشا وجنگ با رومی یان وگذشتن از دریای ادریاتیک و فتح اتن، ادامه راهی برای شناخت تمدن هزارساله در فارغانات می باشد.
10-قلعه کافران پرفراز کوهی در منتهیالیه منطقه کوهستانی شمال دشت تارم زمین که هماکنون دماغه گهکم نامیده میشود.
11- قلعه خندق (قلعه تارم) درشمال غربی روستای تارم قدیم وبر روی برجستگی زمینی ساخته شده.
12- قلعه ودژهای که از بزرگترین بنای خشتی وگلی محسوب میشود در تارم در رفیع آباد ودرمیمندوفارغان وسیرمند ساخته شده است.
13- گور چدنی به معنای قبرستان یهودیان محوطه باستانی وسیعی قرار گرفته.
14- بقایای آتشکده ای در روستای گنج
15- بنای «چارتاقی» در زمان کهن، با اندیشه و با مفهوم «آتشکده» آن اندازه تطابق داشت که خود آن بود و سپس هر روز بیشتر به درون فضای کالبدیِ معابد ایرانیان کشیده شد و گویی جذب آن شد. «چهارطاقی» ده شیخ در کتب تاریخی بنام دوشکویه نام برده اند وبصورت مفصل وصف خواهم کردبدین لحاظ چهارطاقیهای عهد ساسانی که در محلهای موسوم به در باغ و علیآباد و رحمتآباد واقع در دشت آرزو از توابع بخش بافت (شهرستان سیرجان) کرمان وجود دارد و بنای شگرف دواشکوبه (دوطبقه) موسوم به بهشت و دوزخ واقع در نزدیکی سلطانآباد که احتمالاً مربوط به عهد اشکانی است و در پنج کیلومتری چهارطاقی در باغ واقع هست طبعاً مربوط به استان فارس نبوده به شرحی که گذشت توضیح درباره آنها ضمن آثار تاریخی استان کرمان باید مذکور افتد و به همین ترتیب امکنه باستانی نظیر تل گنج که تپّه ماقبل تاریخی واقع در نزدیکی نظام آباد از دهستان (فارغان) از توابع حاجیآباد (سعادتآباد) بندرعبّاس است.
ابنیه های قدیمی ساروجی دیرینه
- آتشکده ورودی دهانه روستای بخوان وباحفر کانل به پایین رودخانه که قسمتی از آن بر اثر بارندگی که طول ان تقریبا 80 متر در کناره کوه برای مصرف اب کنارچشمه حفر وتردد کنند. بسیار چشم گیر می باشد. وبه عهد باستان میرسد که در قدیم معابدی وجود داشته ورونق فراوانی برخوردار بوده است.
2- تپه های نظام آباد وحسین آباد با داشتن چاهای آب ومنحصر بودن چاه موصوف وتراز بودن با جنس ملات وسنگ که انرا بسیار صاف ودقیق با ساروج قرمز اندود شده از شاخص ترین ابنیه وچاهای ان منطقه محسوب می شود. تپه های زورآباد وگشنو محلی صنعتی، تولید چرم مشک آب، کورههای، ساخت سرامیک تا جواهرسازی فعالیت داشته و به عهد ساسانیان تا مادها میرسد.
3- معاصر برج روبروی آن توسط رِییس عبدالکریم با حکم حکوکتی از زماندار وقت رئیس عبدالجلیل نوه رئیس غریب شاه بزرگ مرمت و برای حفظ مراتع فارغانات وسبعه سبزمستقر بوده.
4- تعداد 4 مورد کوره از باستان از عهد دیرینه و کهن و قبل از حمله اعراب در چند دوره مشغول بکار بوده وتولیدعمده آن فلز آهن مس و مفرغی بوده که شیر مفرغی کشفشده در روستای بسته به دوران مادها میرسد محلی که شیر برنزی کشفشده طاق کوچک که از اجر وملات ساروج استفادهشده نوع بنایی و جانمای و مصالح خود گویای تاریخ کهن و باستانی فارغانات حکایت میکند.
5- برج شرقی گوش نوئيه در تولید زیورآلات و کورههای سفالی و در دشت کنارگان زورآباد با خاک رس سفال مرغوبی تولید، البته(جنگ ویزدانه) در جنوب همین تپه بهسادگی میتوان نشانهها آن دید.
6- کورههای متعددی در فارغانات مشغول بکار تولید سفال ازجمله در نظامآباد وجود چاه ویژه از جنس اندودملات سنگ و ساروج صورتی.
7-آب بست بزرگ (سد) خانهها دیرینه با سنگ و ساروج.
- دِژ گلشن (قلعه) یکی از قلعههای است که در شرق زمینهای فارغان با خندق اطراف آن پایگاهی با ساروج و سنگ با درب ورودی پابرجا چون در دشت قرار داشته از ایمنی ویژهای برخوردار بوده و یک چاه آب در میان سرا دِژ حفرشده بود و درب و دیوار غیرقابلرخنهای داشته به نقلقول از «عبدالمحمد منصوری» از نوادگان کله مرتضی کلانتران زمان قاجار توپی دران مستقر که در جنگ میان قومیت در درون چاه انداختهشده است.
9-دِژ قلعه (دژ) که به هم نزدیک هست دژهای دیرینه درغرب فارغان کنار دژلموشوک برای امنیت غرب فارغان نقش مهمی ایفاد نموده است هست.
10-دِژ سور خونی یکی از قلعههای که قدمت بالای دارد زمینهای شمالی فارغان را پوشش میداده و محلی امن برای برزگری وکشاوری و انبار فراوردههای دامی به بر دوش داشته.
11-وصف برج و دیدبانی بزرگ لموشوکو از نوعی ساروج رنگی برجی که گوشه و کنار آن صخرههای آن با ابزار ویژه لیزولغزنده و غیرقابلتسخیر بوده و چاه و استخر آن گویای ایستادگی دیدبانی ضلع غربی
فارغانات یکی از باارزشترین سنگربندیها آن روزگار بوده.
12- دژ و میل شمال روستای میمند در کتب باستانی این برزن چهارطاقی و به روزگار اشکانی پیوند دادهشده است و خشتهای پخته آثار ویرانی براثر زمینلرزه یا آدم نمایان است کلفتی ستونهای. گرد یک متر بیشتر است.
13- برزن نخستین شهر آیینی در صورتک سیرمند با روغن در دلسنگ و گونه چیدمان سنگ در کف خانهها خود گویای زندگی امرارمعاش با دامهای از گلههای بزرگ گاو و گوسپند تولیدات فراوردههای دامی فراوان داشته.
14- در جنوب شهر فارغان در دامنه کوه پیهای گرد چاه آب که چگونگیای از قدمت و محل زندگی از کسان با گذشته بسیاردور و شهر آیینی دیرینه وجود دارد.
15- بارو زیبای در دل رودخانه ده شیغ خود از سازهی به اقدامت باستانی و محلی برای گاهشماری و نمایان نمودن روزهای شروع و گردآوری خرمن یا درازترین روز یا شب (یلدا) گویا هست در قرینگان ضلع غرب رودخانه بنای دیگر مکمل راه شاهی را در مرز بین پری کانی ها با کرمانیا در مرکز پرسپلیس خودنمایی می کند.
16- دربلندی دهنه میمند اشکفتی بنام اسلحهخانه با ملات سنگ ساروج ساختهشده بیگمان برزَنی برای پنهان کردن تولیدات اسلحه هست.
برگزیدهها برگرفته (از بند 18 تا 28) از استاد سید علی حسینی (سیداقا حسینی) تارم
17- قلعه کافران پرفراز کوهی در منتهیالیه منطقه کوهستانی شمال دشت تارم زمین که هماکنون دماغه گهکم نامیده میشود راهاندازی گردیده است گزینش جایگاه دِژ بر روی نوک کوه وعدم توانایی دسترسی راهیابی به دِژ مگر از راه درآی گاه اصلی- راهاندازی چاه آب بر روی برجستگی، انبار جو و گندم و همچنین نگریستن سنگآهن در گوشه و کنار قلعه نشانگر ساخت جنگافزار در قلعه و نمایانگر آن است که ساکنین قلعه همه تمهیدات نیاز را برای ایستادگی در برابر محاصرههای احتمالی درازمدت اندیشیده بودند.
از زمان راهاندازی این قلعه اطلاع دقیقی در دست نیست ازآنجاییکه از ضرب واژه سبعه جات بر روی مسکوکات مکشوفه در روستای گودوی قلعه قاضی میتوان گمان برد که این قلعه به دست بیگانگان حاکم بر ملوک هر موز وجرونات راهاندازی گردیده و به همین انگیزه بر آن نام قلعه کافران نهادند. همچنین نامگذاری قناتی بنام مستان در جوف همین قلعه میتواند انگیزه دیگری بر جای گرفتن غیرمسلمانان در این قلعه باشد.
18- قلعه خندق (قلعه تارم) در شمال غربی روستای تارم قدیم وبر روی برجستگی زمینی آبرفتی و حاصلخیز بنا گردیده که پیرامون آن را کشتزارهای گندم، جو، پنبه و شلتوک (درگذشته) فراگرفتهاند. دِژ کموبیش 5 هکتار وسعت دارد که خندقی به گودی 10 متر و پهنای 20 متر در پیرامون آن تعبیهشده تا بهنگام حملات احتمالی با آبگیری خندق و انسداد دربهای ورودی از خطرات در پناه باشد.
در ضلع شرقی این قلعه آبانبار بسیار بزرگی قرار دارد که شاید در گونه و گنجایش در جنوب بیهمتا باشد. این آبانبار در سطحی بیکموکاست و کاست برازنده ساختهشده تا بتواند افزون بر اندوخته آب بهوسیلهٔ تارهای ساروجی زیرزمینی آب رادرتمامی سطح قلعه در دسترس قرار دهد.
همچنین با تغذیه گرمابهها و آسیاب آبی که در جنوب دِژ واقعشده نقش باارزشی را در چرخه زیستنی بارو بر دوش داشته است. وجود نقبهای زیرزمینی میان اتاقها، سقفهای سنگ و ساروجی روشنگر آن ست که ساکنین بارو اگرچه به هنگام محاصره از در تیررس بودن در پناه بودهاند. در نخست این مقال یادآوری گردید که این دِژ متناوباً پایتخت درباری فرمانروایان بسیاری بوده و بارها آباد و ویرانشده است.
بازیابی سرامیک ابریقهای باارزش، سفالهای زیبا و پارچههایی با بافت دلپسند نشانگر آن است که ساکنین از توانگری شایستهای برخوردار بوده و با پیرامون اکناف مراودات فراوانی داشتهاند. گونه معماری و حفر خندق (کندک) تااندازهای روشنگر آن است که این قلعه درزمانی پیرامون دوره ساسانیان بنا گردیده است که اگرچه با کوشش و کاوش بیشتر باستانشناسان ارجمند میراث فرهنگی استان زوایای باارزشتری از دیرینگی این دِژ روشن خواهد شد.
19- قلعه تارم بنای خشتی و دارای برج بارو و زندان و اقامتگاهی است که در همسایگی روستای گذشته تارم یعنی در حدود میان دشت تارم واقع گردیده است که بنا به شواهدی یکی از شعبات پلیس اس پی آر جنوب بوده که جایگاه هستهای آن نای بند بندرعباس و شعب آنیکی در فین و دیگری در تارم بوده است پلیس اس پی آر حدود یکصد سال پیش بهوسیلهٔ انگلیسیان و به سرپرستی ژنرال «سای کس با» از نیروهای بومی جهت ایجاد نظم در منطقه تشکیل گردید. با اتمام مأموریت پلیس اس پی آر بهتناوب مقر حاکمیت کلانتران محلی و دولتی منجمله علیرضا خان صولت سلطان، چوبینه، تهمتن خان صولت پور ونهایتا ژاندارمری بوده است.
20- گور چدنی به معنای گورستان یهودیان محوطه باستانی گستردهای است که در راسته جنوب غربی هاشمآباد واقعشده است. تپههای دامنهدار و تلهای فراوان نشانگر آن است که علاوه بر قبرستان انگار که این تپهها بقایای اقامتگاه افرادی ساکن آنجا بوده که علاوه بر برخورداری از زمینی حاصلخیز از منبع آبی لطرکه منشعب از سرچشمههای تزرج هست بهره میبردهاند.
تا ورنیه گردشگر فرانسوی در سفرنامه خود مینویسد: اهالی لار اکثریت یهودیاند و با توجه به اینکه در مدت زمانهای متعددی حاکمیت منطقه تحت قیمومیت حکام لار بوده انگار که ساکنین این مکان مهاجرین لاری بوده است.
21- برکههای ساده شمالی گور چدنی مجموعهای از آبانبارهای سنگ و ساروجی بنا شده تا آبهای روان نزول باران را اندوخته سازندوبه هنگام کمآبی چاره تشنگی ساکنین باشند. دیرینگی ساخت این آبگیرها به روزگار صفویان بازمیگردد.
22- آسیابهای آبی تذرج، حفا (هفت پایه) لایگزان، قلعه خندق گنج نشانه فراوان آب فراوانی غلات در منطقه هست که ضرورت ساختوساز آن را به وجود آورده است.
23- بقایای آتشکدهای در روستای گنج یادآور کوچ گروهی زرتشتیان به جنوب پس از حمله عربها است که شرح مهاجرتشان از هورموز به گجرات هندوستان را مرتضی راوندی در تاریخ اجتماعی ایران نگاشته است.
24- آبشار طبیعی تذرج، آب باد آب شوروبرآفتاب، آبگرم معدنوییه، چشمه سبز پوشان برغنی از جلوههای دیدنی وبی همانند استان است همگی باهم در این سامان واقع گردیدهاند.
25- پهنه باستانی چهل کناری در این محوطه گمانههایی از وجود بعضی شواهد از دوران پارینهسنگی وجود دارد که پژوهش دراینباره ادامه دارد.
26- آرامگاه بیبی عایشه دختر شاه سیفالله قتال (حضرت قتال) عارف بزرگ قرن ششم در شمال تارم زمین و نزدیک روستای هاشمآباد (پتکوئيه) در آن زمان که وی در این نقطه مدفونشده آن ناحیه را دشتی وسیع فراگرفته بود که دشت عایشه نامیده میشد. بنای آرامگاه در قرن یازدهم هجری به دستور حاکم وقت لارستان ساختهشده است.
27- باورهای عامه در باورهای عامه صدای رعدوبرق صدای پای دول دول یا اسب حضرت علی هست. بقایای برجایمانده از جدولهای سنگ و ساروجی جهت انتقال آب کوهها به دشتها عامه را بر این باور واداشته تا از آن افسانهای بسازند بنابراین افسانه زنی برای اثبات برابری توان خود با مردان دست به این اقدام سترگ زده اما پس از اتمام کار نهایت پاداش او لقب شیرزن است که باز هم بر مؤنث بودن او تأکید دارد و این او را ناامید میکند.
28- آبگرم بزرگ بقایای سنگی است که باور عامه جسم سنگ شده احمد لیل چوپان است که به هنگام استحمام حضرت بیبی از بلندای تپه او را مینگریسته و هنگامیکه ندیمه حضرت بیبی که خواهر احمد لیل بوده نوا سر میدهد احمد لیل بیا به سیل. احمد نیز بانوای نی او را همراهی میکند که حضرت بیبی متوجه شده با نفرین او را مبدل به سنگ میکند هماکنون گاهی باد نفیر نی بهجای مانده در دلسنگ او را به صدا درمیآورد.
29- بدین لحاظ چهارطاقیهای عهد ساسانی که در محلهای موسوم به در باغ و علیآباد و رحمتآباد واقع در دشت آرزو از توابع بخش بافت (شهرستان سیرجان) کرمان وجود دارد و بنای شگرف دواشکوبه (دوطبقه) موسوم به بهشت و دوزخ واقع در نزدیکی سلطانآباد که احتمالاً مربوط به عهد اشکانی است و در پنج کیلومتری چهارطاقی در باغ واقع هست طبعاً مربوط به استان فارس نبوده به شرحی که گذشت توضیح درباره آنها ضمن آثار تاریخی استان کرمان باید مذکور افتد و به همین ترتیب امکنه باستانی نظیر تل گنج که تپّه ماقبل تاریخی واقع در نزدیکی نظامآباد از دهستان (فارغان) از توابع حاجیآباد (سعادتآباد) بندرعبّاس است.
(حوزه تارم زمین) به قلم استاد سید آقا حسینی تارمی سایت آرموس
در غرب فارغانات و در ضلع جنوب غربی شهرستان حاجیآباد دشتی وسیع واقع گرفته. دشت حاصلخیز سعادتآباد و سر چاهان نمایان میشود که مدخل ورودی تارم زمین است، تار در گویش متداول منطقه به فرورفتگیهایی بر روی کوهها اطلاق میشود که بهنگام بارندگی در آن آب جمع شده و مورداستفاده آدمیان و احشام قرار میگیرد تعدد وجود تارها باعث گردیده تا جمع مکسر آن به تارون مبدل و درگذشت اعصار به تارم منتهی شود.
آرنولدت وین بی در جغرافی اداری هخامنشیان میگوید: شهر زادگاه وه بزداته (تاروا)tarava، اسم خود را به تارم شهری در مرز شرقی لارستان داده است وه یزداته شورشی مدعی تاجوتخت هخامنشیان خودرابا صراحت و شجاعت فرزند کوروش دوم/کبیر/و وارث زنده و بهحق تاجوتخت سلطنت شاهنشاهی میدانست ادعایی که بهگونهای آشکار بارز بر ادعای غاصبی از شاخهی آریارمنه ی دودمان هخامنشی (داریوش) ارجحیت داشت. ادعای وه یزداته تنهاموردتاییدیاتوییه قبیلهی خودش قرار نگرفت.
جمع کثیری درخودپارسا به زیر علم او گرد آمدند ازجمله پاسداران و محافظین کاخهای سلطنتی. همین تحولات سبب شد که وِه یزداته درخودپارس بهعنوان شاه بر تخت سلطنت جلوس کند این واقعه برای داریوش هولناکترین رویداد ممکن بود. بهطوریکه میتوان از شرح صریح وبی پردهای که داریوش در کتیبه بیستون برای همگان مطرح میکند که وه یزداته خطرناکترین و سهمناکترین دشمن داریوش است را مشاهده کرد. دربند چهلتا چهلوسه از ستون سوم سنگنوشته داریوش بزرگ در بغستان (بیستون) میخوانیم.
40-گوید داریوش شاه: مردی بود وه یزداته نام شهری (است) تاروانام (از) سرزمینی یوتی (ییوتیا) نام در پارس آنجا می زیست. اودومین باربه شورش برخواست در پارس. مردم را ایدون گفت: «من بردیه ام پسر کوروش». آنگاه لشکر پارسی که در میهن (پارس) بوداز هرجایی که پیشتر بود آن از من مهر گسل (شورشی) شد بهسوی آن وه یزداته برفت وی شاه شد در پارس.
41-گوید داریوش شاه: آنگاه من سپاه پارسی ومادی را که با (همپای. هوادار) من بود فرستادم. ارتهوردیه نامی پارسی بنده من اورامهستان (سالارشان) کردم. سپاه دیگر پارسی (از) پس من به ماد شد. پس ارته یه با سپاه به پارس رفت. چون به پارس رسید رخا نام شهری (است) در پارس. آنجا آن وه یزداته که خودرابردیه می خواند به سپاه پیش آمدبه سوی ارته وردیه برای پیکارکردن. آنگاه جنگ کردند. اهور مزدایم پشتیبانی فرا آورد به خواست اهورمزدالشکرمن سپاه وه یزداته رابسی بکشت.12 روز از ماه ثورواهر گذشته بود (که) ایدون کارزارشان کرده شد.
42-گوید داریوش شاه: آنگاه آن وه یزداته با اندکی سوار گریخت به پییشیا (ه) ووادا رفت از آنجا سپاهی برگرفت. پس از آن به سوی ارته وردیه آمد به جنگ کردن. پرگه (فرگ forg) نام کوهی (است) آنجا پیکار ساختند. اهورمزدامراپشتیبانی فراآورد به خواست اهورامزدا سپاه من لشکر وه یزداته را بسی کشت 5 روز از ماه گرم پده گذشته بود که ایدوشان کارزار کرده شدوآن وه یزداته راگرفتندومردانی راکش نزدیکترین فرمانبرداران بودند گرفتند.
43-گوید داریوش شاه: پس من آن وه یزداته را و مردانی راکش نخستین پیروان بودند-اوودی چینه نام شهری است در پارس آنجا بردارشان کردم. اینکه وه یزداته آخرین نبرد خود را در کوه فرگ (که یه تعبیر تواین بی به کوهان شترمینماید درجوارشهری به همین نام در 50 کیلومتری تارم) انجام داده نشان از گریز او بهسوی زادگاهش هست.
مارکوپولودر شرح مسافرت خود چنین مینویسد: ازواحه زرزه (سرزه) راه وارد کوهستان میشود. وبالارفتن از کتل گهره که شیب تندی داردخیلی سخت است. راه همواربالاوپایین میرود. آبادی هاوزمین های قابلکشت گاهی سرسبزند وگاهی فراموششده؛ مانند چاه ماکو وسعادت آباد. بعد چشم انداز باز میشود. دره پهنی روستای تارم در محاصره کوههای بلند قرار دارد. اینجا یکی از آن میدانهای مکاره قلب ایران است که هرگز از رونق بزرگی برخوردار نبودهاند، اما برخلاف خیلی از آبادیهای ساحلی از روزگاران پیش صدها و هزاران سال تاریخ پرتحرکی را پشت سر گذاشتهاند. تارم را حتی یونانیها به نام «تارونا» میشناختند. از قرن مارکوپولو اطلاعات زیادی درباره طارم در دست است. جغرافیدانهای اسلامی مخصوصاً به کالای صادراتی اینجا مانند عسل، خرماومشک آب اشاره میکنند، یعنی بیشتر فرآوردههایی که از زمین و دام به دست میآیند. در زمان مارکوپولو مغولها در تارم یک مرکز نظامی به وجود آورده بودند و این نشانه این است که این آبادی در چهارراه راههای سیرجان وفورگ از اهمیتی برخوردار بوده است. معدن آهن تنگ زاغ خود مکمل غنای این خطه است سیرمند واکناف با دارا بودن موقعیت و مرغوبیت مرکبات داردو درگهکم به معنای گه گم به دلیل همجواری با کوه مرتفعی که بامدادان را به تاخیر می اندازد درشمال این دشت و گله گاه در ضلع جنوبی بعنوان گذرگاهای قدیمی که در هر کدام یک کاروانسرای عباسی احداث شده اند موقعیت خاص خود را دارند. در بخش های مرکزی این دهستان که محل عبور و نهایتا تلاقی سه رود بزرگ استان رود خانه گهکم -گنج و گله گاه می باشد اوضاع بگونه دیگری است از دیر باز که انسانها اطراف رودخانه ها را برای سکونت و ارتزاق بر می گزیدند مانند اطراف نیل و بین النهرین نخستین اقامتگاهای انسانها در طول اعصار در کنار رودخانه ها به وجود آمدند هر چند بدلیل ناملایمات-ناامنی -بلایای طبیعی و ویرانگری چپاولگران به ناچار به جاهای دیگر کوچیده اند به طور مثال روستاهای رفیع آباد-گلروییه-تارم و پتکوییه در سده اخیر چندین بار مکان جغرافیایی خود را تغییر داده ویا متروکه شده اند شهرک هاشم آباد (پتکوئیه سابق) مجددا در جوار تل ها و تپه هایی بنا گردیده که به روا یاتی در اعصار کذشته نیاکان آنان در همان مکان زیست می نموده اند بهره وری وبرخورداری از دو رود مجاور زمین آبرفتی حاصلخیز و بهره برداری از چشمه های همیشه جوشان تذرج موهبتی بوده که انسانهای کوشا قدرشناس آن بوده ونهایت بهره را از آن برده و در کشتزارهاقوت لایموت هم استانی ها را تامین کرده ودر نخلستانها (موغستانها) با بهره آوری خرمای پیارم برای کشور واستان وشهرستان اعتبارویژه ای کسب کرده اند اما چه حاصل که این خطه با همه قدمت تاریخی که شرح آن را خواهیم نگاشت همواره در محاق وفراموشی حاکمان زمانی که تحت قیمومیت ملوک هرمز یا فارس یا کرمان بوده بعنوان دورترین نقطه سرحدات آن قلمرو بوده و فقط گماشتگانی رابه بهانه جمع آوری خراج وچپاول به آنجا اعزام مینمودند هر آنچه ماحصل گذرتاریخ در آنجاست چیزی نیست جز مرگ و ویرانی. کشف سفالینه هایی انباشته از موادخوراکی خشک شده درعمق زمین و در جوار رودخانه نزدیکی لایگزان بیانگر آنست که اهالی مجبور بوده اند مایشاء خود و خانواده را برای جلوگیری از گزند چپاولگران در اعماق زمین به امانت بگذارند چه بسا اگر یورش قساوتمندانه اتفاق می افتاد دیگر کسی را یارا ی یافتن نبود تا مگر سیلابی آنرا نمایان سازد.
لایگزان، همرابانقشه های دوره های مختلف
فخرالدین توران شاه پنجم پادشاه هوموز در سال 1541 میلادی در یک نامه رسمی به پادشاه پرتقال صراحتا از احوالات هرموز وبیرونات مینویسد . مستوفی درشرح بیرونات مینویسد در سواحل ایران امتداد قلمرو هورموز به آبادی تزرگ در 70 (احتمالا 1700) کیلومتری دریا میرسید که توقفگاه کاروانهایی بود که از هورموز به سمت شیراز یا کرمان در حرکت بودند. درمنازعه قدرت بین دوبرادر یعنی تورانشاه وامیر سیف الدین بر سر پادشاهی هرموز همراهان امیر سیف الدین مصلحت رادر این دیدند که او سلطنت برادر را به رسمیت بشناسد وخود در قلعه تزرگ یکی از قلاع نواحی پس کرانه ای در مسیر هورموز به شیراز که نسبت به قلاع دیگر از آب وهوای بهتری برخوردار بود ساکن شود؛ و (پادشاه سیف الدین در قلعه تزرگ خزید ودم در کشید وتقبل فرمود که نسبت به برادر اکبر انواع دوستداری وخدمتگذاری به جای آورد). دکتر محمد باقر وثوقی درتاریخ ملوک هورموز مینویسد: درمسیرطول مسیر هرموز به طرف فارس ناحیهای به نام تارم وآبادی شمالی اش تزرگ را میتوان مناطق مرزی هرموز به شمار آورد. ااین جاده باستانی دراین منطقه به سه بخش تقسیم میشد که اولی به سمت شمال غربی تا داراب وسپس شیراز امتداد می یافت ودیگری به سمت شرق تا سیرجان وسپس کرمان وسومی از سمت بینوج به سمت لار میرفت. به این ترتیب تارم وتزرگ محل تلاقی کاروانهای سه مسیر مهم تجاری به شمار میرفت . استخری، ابن حوقل، یاقوت حموی، مستوفی قزوینی وابن بلخی منزل گاههای مسیر هرموز به فارس را برشمرده وتارم به عنوان ایستگاه اصلی آن نامگذاری کرده اند. اسکندر مقدونی در لشکر کسی خود به شرق از تارم عبور کرده است. در سمت شمالی تارم ودرجادهای که به سوی سیرجان میرفت قلعه ای محکم بر فراز کوه دیده میشود که بر دامن آن آبادی تزرگ به چشم میخورد که به عنوان یکی از ایستگاههای مهم در این مسیر به شمار میرفته است. این دومنطقه در مرز حکومتهای مختلف کرمان وشبانکاره وفارس وبعدها درقرن نهم ودهم درمرزبین لارستان وهرموز قرارداشته اند. تارم وتزرگ تا قرن ششم جزء نواحی فارس ودرقلمرو آن قرار داشته اند، امادر دوره حکومت امیر قطب الدین شبانکاره ای در اواخر قرن ششم درمحدوده قلمرو شبانکاره گان قرار گرفتندودر قرن هفتم نیز در فهرست آبادی های شبانکاره ذکر شده اند. با افول قدرت شبانکاره گان در قرن هشتم هجری ودر اوج قدرت گیری هرموز به محدوده قلمرو هرموز پیوستند، تاریخ قطعی این رویداد بر ما مشخص نیست اما به احتمال بسیارالحاق این این مناطق در دوره حکومت امیر قطب الدین تهمتن بین سالهای 1 تا 747 هجری تحقق یافته است. قلعه بزرگ وبا هیبت تزرگبه عنوان یکی از هفت قلاع بیرونی هرموز درمنابع تاریخی قرن نهم آمده است. عبدالرزاق سمرقندی درمسیربازگشت خود از هرموزبه سیرجان دراین قلعه توقف نموده است. حمداله مستوفی فاصله تارم تا مرز لارستان را چهار فرسنگ ذکر کرده است. توسعه قدرت امرای لارستان از قرن هشتم به سمت سواحل ونواحی تارم مورد تایید منابع است .
درسال 814 ه /1411 م حاکم قلعه تارم قطب الدین تارمی با حمایت گرگین امیر لار علیه حاکمیت تیموریان دست به شورش زد.نیروهای مشترک تیموری وترکمنی طی تهاجمی بزرگ ضمن سرکوبی قطب الدین تارمی شهر وقلعه آن را ویران ساختند. طبقه اشراف تارم در همین دوره در دربار ملوک هرموز از موقعیت مناسبی برخوردار شدند. خواجه فخرالدین تارمی وزیر قدرتمند امیر سیف الدین پادشاه قدرتمند در سال 839 ه/1435 م است. این منطقه در قرن نهم ودهم چندین بار بین هرموز ولار دست به دست شد. درسال 921 ه/1515 م گامسده دلومزفرستاده آلبوکرکبه دربار شاه اسماییل از مسیر تارم عبور میکند ودرباره آن مینویسد: این هیئت به محل بزرگ دیگری رسیدکه خان آن به میرجلال الدین شهرت داشت میرجلال الدین به فرناندو و همراهان ارج واحترام فراوان گذاشت وضمن اینکه به آنان غذا ومکان داد، آذوقه دو روز راهشان را هم تامین کرد میر جلال الدین مردی مهربان وشصت ساله بودکه دو پسر کامل داشت. این محل تارم خوانده میشود وحصار وخندقی آنرا در بر میگرفت. درون این حصار سیصد وبیرون آن دویست نفر ساکن بودند خانه های این محل با خشت خام ودیوار گلی وبامهای صاف ساخته شده بود. آب مورد نیاز این محل از جاهای دوردست با لوله های سفالین تامین می گردید. طارم جایی بود بسیار زیبا ودلپذیر که در آن نان ومیوه به وفور یافت می شداز این گذشته باغستان، تاکستان ونخلستان زیاد هم داشت. در اینجا آسیابها در زیرزمین قرار داشتند، زیرا آبی که با آبشار بتواند آن را به حرکت در آوردوجود داشت.
در سال 950 ه/1543 م نیروهای صفویه برای تصرف این بخشها به لشکر کش ی گسترده ای دست زدند ملک جمال حاکم تارم دراین دوره شکست خورده وبه کوههای اطراف پناه میبرد. ازمحتوای نامه وزیر هرمز چنین بر می آیدکه در سال 950 ه/1542 م تارم از نواحی تحت قلمرو هرموزمحسوب می شده است.
سکه های ضرب جرون که وازه سبعه بر آن حک شده است ومربوط به سالهای 928- ه/1521- م است سند قطعی حاکمیت ملوک هرموز در منطقه تارم است.
لازم به ذکر است «سبعه ” عنوان عمومی هفت ناحیه همجوار درناحیه جنوب شرقی فارس بوده که یکی از بلوکات آن تارم است. در نیمه دوم قرن دهم توسعه طلبی حکام لار باعث شدتا این مناطق مستقیما تحت حاکمیت آنان قرار گیرد.
کاتب چلبی مورخ قرن یازدهم، تارم وتزرگ را دو شهرک تابع لار ذکر کرده است. مستوفی یزدی نیز این منطقه را در قلمرو لارستان ذکر کرده می کند وحاکم انرا امیر جلال الدینافراسیاب نامیده استکه از طرفابراهیم خان لاریدر منطقه تارم حکومت میکند. خورموجی ومیرزاحسن حسینی ناحیه تارم وتزرگ را درقلمرو ایالت لارستان ذکر کرده اند.
قلاع، بقاع وعمارات متعددومتروکه ای که به جز در مواردی در خصوص ساکنین- کاربری وقدمت آن اطلاعی در دست نیست وفقط از نوع ساخت ومسمای اسم به یادگار مانده آن میتوان حدسهایی به یقین نزدیک زد از آثار بجا مانده ای است که عبارتند از:
کاروانسرای عباسی که در مدخل ورودی (گدار) یعنی تنها گذرگاه دشت به نواحی شمال وشرق بوده بنا گردیده ویقینا از متحدثات دوره صفویه است توسط پل خان که در امتداد جنوبی دشت احداث گردیده به کاروانسرای دیگری بنام تنگ دوکان متصل گردیده تا مامن وماوا واستراحتگاه مسافرینی باشد که از چند جهت تردد مینموده اند.
اهمیت پل خان که از جهاتی از پل لاتیدان نیز در درجه اولاتری قراردارد به همین دلیل است زیرا پل لاتیدان فقط مناطق فارس وجنوب را به هم متصل می نموده درحالی که پل خان محل اتصال سه منطقه فارس، جنوب وکرمان بوده است.
وثوقی درتاریخ ملوک هرمز مینویسد: یکی از مسیرهای مهم ارتباطی هرموز جادههای است که از طریق شهرو وتارم به دارابگرد وسپس به فسا وشیراز ختم میشود.
ابن بلخی، ابن حوقل واستخری به کرات از منزلگاه تارم در مسیر ارتباطی هرموز به فارس وکرمان نام برده اند.
اولین مسافر اروپایی که این مسیر را طی کرده آفانسی نیکتین بود که درسال 1468 میلادی جاده هورموز، تارم به لار وسپس خنج را پیمود.